صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
آن سپهري كه تا لحظه خاموشي گفت
تو مرا ياد كني يا نكني من به يادت هستم
تو کجایی سهراب؟
اب را گل کردند
چشم ها را بستند
و چه با دل کردند ..
وای سهراب کجایی اخر ؟..
زخم ها بر دل عاشق کردند
خون به چشمان شقایق کردند ..
تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی
عشق را دار زدند ..
همه جا سایه دیوار زدند ..
وای سهراب کجایی که ببینی حالا
دل خوش مثقالی است !
...
دل خوش سیری چند؟
صبر کن سهراب ..!
گفته بودي قايقي خواهي ساخت
قایقت جا دارد؟!..
من هم از همهمه ی اهل زمین
بیــــــــــزارم ...